«حیات روحالله»
به گزارش ایسنا، امروز ۱۴ خرداد ماه سی و ششمین سالگرد رحلت آیتالله العظمی سید روحالله مصطفوی معروف به سید روحالله موسوی خمینی در سال ۱۳۶۸ است.
سید روحالله
سید روحالله فرزند سید مصطفی و هاجرآغا خانم در تاریخ اول مهر ۱۲۸۱ در شهرستان خمین به دنیا آمد. آیتالله سید مصطفی موسوی ملقب به فخرالمجتهدین در تاریخ ۲۳ اسفند ۱۲۸۱ چهار ماه و ۲۲ روز بعد از تولد روحالله در ۴۰ سالگی به دست ماموران دولتی مظفرالدین شاه به شهادت رسید.
آنان تحت نفوذ برخی خانهای شهر خمین در مسیر خمین- اراک به این عالم مجاهد شلیک کردند و وی را به شهادت رساندند. سید روحالله و برادران و خواهرانش بعد از شهادت پدر، تحت سرپرستی هاجر آغا خانم «مادر» و صاحبه خانم «عمه» خود قرار گرفتند. آنان دو سال هم نزد دایه خود «ننه خاور» زندگی کردند.
«روحالله» بر بال ارتقاء
سید روحالله از کودکی در هوش و ذکاوت زبانزد عام و خاص بود. او تا پایان شش سالگی دروس صرف و نحو و روخوانی و حفظ قرآن را در مکتب خانه آخوند ملاابوالقاسم در شهر خمین آموخت و حافظ کل قرآن شد.
هاجرآغا خانم، مادر و صاحبه خانم، عمهاش هر دو در ۱۵ سالگی سید روحالله، درگذشتند.
او در هفت سالگی برای یاد گرفتن ادبیات و عربی نزد شیخ جعفر و میرزا محمود افتخارالعلما رفت و «مقدمات» را پیش میرزا مهدی دایی یاد گرفت و نزد میرزا رضا نجفی «منطق» آموخت. سید روحالله درس منطق، مطوّل و سیوطی را نزد برادر سید مرتضی، برادر بزرگش یاد گرفت.
آموزشهای سید روحالله جوان ادامه یافت تا یک سال قبل از کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ رضا خان و سید ضیاءالدین طباطبایی در سال ۱۲۹۸ از خمین به سلطانآباد – اراک مهاجرت کرد و نزد شیخ محمد گلپایگانی «منطق» و نزد آقاعباس اراکی «شرح لمعه» فرا گرفت.
آیتالله عبدالکریم حائری یزدی، معروف به مجددِ حوزه به درخواست جمعی از روحانیهای قمی در فروردین ۱۳۰۱ از اراک به قم مهاجرت کرد و حوزه علمیه قم را که ساختمانش از سده هفتم هجری بنا شده بود به شکلی بازسازی و مرمت کرد که علما و روحانیون آن روزگار، ایشان را موسس حوزه علمیه قم خواندند.
سید روحالله موسوی خمینی چهار ماه بعد از مهاجرت آیتالله حائری یزدی در مرداد ۱۳۰۱ در سن ۲۰ سالگی به شهر قم مهاجرت کرد و در حجرهای از حجرههای مدرسه دارالشفاء قم ساکن شد.
ایشان در حوزه علمیه قم تتمۀ درس «مطوّل» را نزد آقا میرزا محمدعلی معروف به ادیب تهرانی و درس «سطح» را نزد سید محمدتقی خوانساری و میرزا سیدعلی یثربی کاشانی فرا گرفت و به حلقۀ درسِ «خارج فقه» آیتالله عبدالکریم حائری یزدی وارد شد و عملا «تحصیلات خارج» را در محضر ایشان آموخت.
او همزمان با فراگیری دروس حوزوی «ریاضیات، هیات و فلسفه» را ابتدا نزد مرحوم حاج سید ابوالحسن رفیعی قزوینی و در ادامه نزد مرحوم آقا میرزا علیاکبر حکمی یزدی آموخت. میرزا علیاکبر اولین استاد عرفان سید روحالله هم بود.
سید روحالله جوان دروس «عروض، قوافی، فلسفه اسلامی و فلسفه غرب» را نزد آقا شیخ محمدرضا مسجدشاهی اصفهانی و عالیترین سطوح عرفان نظری و عملی را به مدت شش سال نزد آیتالله آقا میرزا محمدعلی شاهآبادی آموخت و مدت کمی هم نزد آیتالله حاج میرزا جواد ملکی تبریزی تَلمُز کرد.

ازدواج
اولین خواستگاری سید روحاللهِ جوان در ۲۵ سالگی از دختر سید محمد کمرهای از فقهای صدر مشروطه بود، اما این درخواست توسط دختر پذیرفته نشد.
سید روحالله دو سال بعد در سال ۱۳۰۸ در ۲۷ سالگی به خواستگاری خدیجه ملقب به «قدس ایران» دختر میرزا محمد ثقفی رفت و موفق شد پس از چندین بار پیغام و پسغام و چندین بار مراجعه حضوری بالاخره موافقت او را جلب کند. حاصل این ازدواج دو پسر و سه دختر به نامهای مصطفی، احمد، صدیقه، فریده و زهرا بود.

زندگی سیاسی
زندگی سیاسی آیتالله سید روحالله موسوی خمینی در ۴۰ سالگی، همزمان شد با دو واقعه بزرگ تاریخ ایران. آغاز جنگ جهانی دوم و اشغال ایران توسط متفقین و اخراج رضاشاه توسط انگلیسیها و آغاز سلطنت پسرش، محمدرضا.
او در این دوره عالمی جامع الشرایط با دانش و بینش سیاسی و کولهباری از تجربه ۲۰ ساله دوره رضاخانی بود.
حضرت آیتالله در ۱۳ خرداد ۱۳۲۳ اولین مانیفست و بیانیه سیاسی اش را نوشت.
سید روحالله این مانیفست را اینگونه نوشت: «امروز، روزی است که نسیم روحانی وزیدن گرفته و برای قیام اصلاحی بهترین روز است. اگر مجال را از دست بدهید و قیام برای خدا نکنید و مراسم دینی را عودت ندهید، فرداست که مشتی هرزهگرد و شهوتران بر شما چیره و تمام آیین و شرف شما را دستخوش اغراض باطله خود کنند.»
دهه ۱۳۲۰ و ۱۳۳۰ برای سید روحالله به تبلیغ و ارشاد معنوی و اخلاقی جامعه و آشنایی جامع از وضعیت اجتماعی و سیاسی ایران و جهان گذشت.
درگذشت آیتالله سید حسین طباطبایی بروجردی مرجع عالیقدر شیعه در تاریخ اول فروردین ۱۳۴۰ و رحلت آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی قهرمان مبارزه با استعمار انگلیس در تاریخ ۲۳ اسفند ۱۳۴۰ موجب برجسته شدن جایگاه سید روحالله موسوی خمینی در این سال و در طول سالهای مبارزه با رژیم پهلوی شد.
از ابتدای دهه ۱۳۴۰ که رفته رفته نقش سیاستمداران و تاجران ایالات متحده در دربار پهلویِ پسر پر رنگ و پر رنگتر شد، تمایل محمدرضا پهلوی هم برای به رخ کشیدن توانمندیهایش بیشتر و بیشتر شد.
او برای به دست آوردن «ژاندارمی منطقه» تصمیم گرفت تن به اصلاحات سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی آمریکاییها بدهد و این کار را با تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی و اصلاحات ارضی موسوم به انقلاب شاه و ملت آغاز کرد.
تغییر رفتار رژیم پهلوی موجب حساسیت مراجع و علمای شیعه و در راس آنان آیتالله سید روحالله موسوی خمینی و حضور پررنگ و حساب شده ایشان در عرصه سیاسی- اجتماعی شد.
ایشان با نامهنگاریهای متعدد با دربار پهلوی و رایزنی با علما و مراجع بزرگ شیعه در سراسر کشور و برپایی منابر وعض در مناسبتهای مذهبی، مردم را نسبت به تبعات انتخابات انجمنهای ایالتی و ولایتی و اصلاحات ارضی روشن کردند.
آغاز نهضت- ۱۵ خرداد
واکنش رژیم به اقدامات آیتالله، تند و کوبنده بود. ماموران ساواک در دوم فروردین ۱۳۴۲ که مصادف بود با سالگرد شهادت امام جعفر صادق (ع) با حمله به مدرسه فیضیه قم تعدادی از طلاب این مدرسه را شهید و مجروح کردند.
سید روحالله موسوی خمینی در واکنش به این جنایت در پیامی که به مناسبت چهلم شهدای مدرسه فیضیه صادر شد، بیان کردند: «من مصمم هستم که از پای ننشینم تا دستگاه فاسد را به جای خود بنشانم.»
ایشان در بیانیه تاریخی که در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۳۴۲ منتشر شد با مخاطب قرار دادن علما و روحانیون تهران، بار دیگر «تهاجم عوامل رژیم شاه به مدرسۀ فیضیه و ضرب و جرح مردم و طلاب» را به شدت محکوم کرد.
امام در این بیانیه خواستار استعفای اسدالله عَلَم نخستوزیر وقت شد، اما شاه دستور دستگیری آیتالله را داد و ایشان در سحرگاه ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ دستگیر و به زندان قصر تهران فرستاده شد.
خبر دستگیری سید روحالله به سرعت تهران و سایر شهرها منتشر شد و مردم قم، تهران و ورامین در اعتراض به این رفتار رژیم با به تن کردن کفن به خیابانها ریختند و با شعار «یا مرگ یا خمینی» به سمت کاخ مرمر در چهارراه سپه حرکت کردند اما گارد سلطنت با شلیک به معترضان این تظاهرات اعتراضی را به سمت خشونت برد و مردم را به خاک و خون کشید و رهبرشان، سید روحالله را تحتالحفظ گرفتند.
ماموران ساواک در سالگرد قیام ۱۵ خرداد بار دیگر در نیمههای شب به خانه امام در قم هجوم بردند و ایشان را دستگیر و یکسره به فرودگاه مهرآباد فرستادند و با یک فروند هواپیمای نظامی به آنکارا پایتخت ترکیه فرستادند.
عصر همان روز (۱۵ خرداد ۱۳۴۳) سازمان اطلاعات و امنیت کشور خبر تبعید رهبر فقید انقلاب اسلامی را با اتهام «اقدام علیه امنیت کشور» در روزنامههای سراسری کشور منتشر کرد.
با وجود فضای خفقان سیاسی دهه ۱۳۴۰، موجی از اعتراضها به سردمداری علما و روحانیون با تعطیلی طولانی مدت دروس حوزههای علمیه و امضای تومارهای اعتراضی و ارسال نامههای متعدد به سازمانهای بین المللی و همراهی مردم و کسبه بازار تهران شکل گرفت، اما رژیم این موج اعتراضی را با شدت بیشتری سرکوب کرد.
رژیم پهلوی بر این باور بود که اعتراضات مردمی با تبعید رهبر نهضت به ترکیه و بعد به عراق و فرانسه از جوشش میافتد، اما گسترش اعتراضات خیابانی آحاد مختلف مردم و به خاک و خون انداختن هر باره آنان موجب زنده ماندن روح مبارزه در جامعه شد.
این روحیه با درگذشت مشکوک آیتالله سید مصطفی خمینی فرزند بزرگ امام خمینی در عراق در سال ۱۳۵۶ و انتصاب آن به ماموران اطلاعاتی ساواک، روح تازهای به جنبش انقلابی مردم در داخل ایران داد.
توهین آشکار
چاپ مقالهای توهینآمیز در روزنامه اطلاعات علیه امام(ره) و روحانیت در ۱۷ دی ۱۳۵۶ موجب برانگیخته شدن احساسات عاطفی و مذهبی مردم و شکلگیری قیام ۱۹ دی ۱۳۵۶ در شهر قم و به خاک و خون کشیدن جمع دیگری از هموطنانمان شد.
در مراسم چهلمین روز شهادت مردم قم، زنجیرهای از اعتراضات در شهرهای تبریز، اصفهان، یزد، شیراز و برخی دیگر از شهرهای کشور شکل گرفت که هر کدام از آنها موجب شهادت و زخمی شدن جمعی دیگر از مردم و جَری شدن مردم شهرها و روستاهای سراسر کشور شد. این وضعیت تا دوره نخستوزیری سید جعفر شریفامامی و کشتار وحشیانه مردم در میدان ژاله تهران در تاریخ ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ به اوج رسید.
بیماری روحالله
به دنبال بد شدن حال امام(ره) از اواخر اردیبهشت ۱۳۶۸ پزشکان با آغاز مراقبتهای بالینی و انجام آزمایشات مختلف پی به بیماری بدخیمی در دستگاه گوارش امام بردند. آنان برای اطمینان از تشخیص خود با تکهبرداری و انجام آزمایشات تکمیلی مطمئن شدند رهبر فقید انقلاب علاوه بر ناراحتی قلبی گرفتار بیماری سرطان معده شدند به همین دلیل دستور بستری بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران در بیمارستان را صادر کردند و امام از ابتدای خرداد همان سال تحت مراقبتهای ویژه و انجام عمل جراحی قرار گرفتند.
این عمل موجب بهبود نسبی حال امام(ره) شد که خبر این موضوع به نقل از کادر پزشکی امام(ره) به صدا و سیما داده و به اطلاع عموم مردم رسانده شد اما ساعاتی بعد از انتشار خبر، حال امام(ره) بار دیگر رو به وخامت گذاشت و پزشکان با وجود اطلاع از بیماری قلبی امام(ره) چاره کار را در استفاده از داروهای شیمی درمانی دیدند.

خاطره پرستار
سالها بعد محمدعلی خوشنویس، عضو تیم پرستاری از بنیانگذار جمهوری اسلامی ایرانی به مجله دانش روز گفت: «بخش عمده مراقبتها از ایشان مربوط به نارسایی و عارضه قلبی بود و بروز سرطان، کادر درمان را شوکه کرده بود.
پس از دو بار عمل جراحی و افزایش مجدد سلولهای سرطانی، استفاده از داروی ضد سرطان و شیمی درمانی آغاز شد اما امام(ره) پس از دریافت دومین دوز درمانی به انفارکتوس وسیع سطح قدامی قلب و ورم حاد ریه، مبتلا شدند که بلافاصله عملیات احیای قلب آغاز شد اما این اقدامات با توجه به از دست رفتن سایز وسیعی از عضله قلب، بیاثر بود.»
حسن عارفی، سرپرست تیم پزشکی رهبر فقید انقلاب اسلامی در ابتدای دهه ۱۳۹۰ نیز در گفتوگو با مجله علمی دانش روز در این باره گفت: «بیماری سرطان معده امام زمانی آشکار شد که ایشان اعلام کرد «اجابت مزاجش به شدت تیره است.» با آزمایشهای انجام شده مشخص شد در مدفوع ایشان خون وجود دارد و مشکوک به سرطان معده شدیم. من همان زمان خدمت امام رسیدم و ضمن اینکه از وجود خون در مدفوع سخن گفتم تاکید کردم این علامت خوبی نیست و ما باید به هر صورت ممکن و در اسرع وقت چارهای در این زمینه بیندیشیم. امام(ره) هم با توجه به اظهارات من از خطرناک بودن وضعیت سلامتی خود آگاه شدند اما نام بیماری را به ایشان اعلام نکردیم.
سرطان معده ایشان از انواع نادر و بسیار تهاجمی بود و همین موضوع باعث شد که در فاصله کوتاهی وضعیت امام(ره) بحرانی شود در حالی که در آزمایش خون امام(ره) در هفتههای قبلتر هیچ اثری از احتمال ابتلا به سرطان یافت نمیشد.
متاسفانه بیماری امام به شدت تهاجمی بود و در نتیجه در کمتر از دو هفته پس از تشخیص، سرطان به اعضای دیگر بدن ایشان از جمله خون، ریهها و کبد نیز هجوم برد.»
سرتیم پزشکی رهبر فقید انقلاب اسلامی سالها قبل از این مصاحبه با انتشار کتابی به نام «طبیب دلها» برخی ناگفتههای پرونده پزشکی بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران را منتشر کرده بود.
رحلت
با تشدید بیماری سرطان معده امام خمینی(ره) در ابتدای خرداد ۱۳۶۸، روند درمان جدیتر از قبل آغاز شد. تیم پزشکی به جراحی بخشهایی از معده ایشان در روزهای اول بعد از عمل، از رضایتبخش بودن نسبی عمل خبر داد اما به فاصله چند روز بیماری عود کرد و تزریق داروهای درمان شیمی آغاز شد اما این درمان هم اثربخش نبود بیماری امام(ره) تشدید شد و شرایط خطرناکتری پیدا کرد و سرانجام آیتالله العظمی سید روحالله موسوی خمینی ۱۲ روز بعد از بستری شدن در بیمارستان در ساعت ۲۲ و ۲۰ دقیقه ۱۳ خرداد به دلیل ایست قلبی در سن ۸۷ سالگی به ملکوت اعلا پیوست.
مراسم تشییع و وداع مردم با پیکر امام امت در روز و شب ۱۵ خرداد ۱۳۶۸ در بیست و ششمین سالگرد قیام خونین مردم قم، با حضور میلیونها نفر از مردم تهران و سوگواری مردم عزادار شهرها و روستاهای سراسر کشور، در بخش بیرونی قبرستان بهشت زهرای تهران که بعدها مرقد، حرم، مصلی و دانشگاه امام خمینی در آن بنا شد، برگزار شد.
در اولین ساعات بامدادِ ۱۶ خرداد ۱۳۶۸ میلیونها نفر از مردم ایران به امامت آیتالله سید محمدرضا گلپایگانی با چشمانی اشکبار بر پیکر امام امت نماز میت خواندند و پیکر پاک ایشان را به خاک سپردند.
رهبر جدید
مجلس خبرگان رهبری در نشستی فوقالعاده در روز چهاردهم خرداد ۱۳۶۸ بعد از قرائت وصیتنامه ۳۵ صفحهای امام امت توسط آیتالله سید علی خامنهای، رییسجمهور وقت کشورمان که دو ساعت و نیم زمان برد، اعضای این مجلس وارد دستور کار اصلی اش یعنی انتخاب جانشین رهبر فقید انقلاب اسلامی شدند و پس از چند ساعت بحث و بررسی، به اتفاق آراء آیت الله سید علی خامنهای را به عنوان رهبر موقت برگزیدند.
با طی شدن روند قانونی و اجرایی بازنگری در قانون اساسی که دستور آن با تعیین هیات بازنگری در قانون اساسی در چهارم اردیبهشت ۱۳۶۸ توسط امام امت صادر شده بود، رییسجمهور وقت کشورمان در نشست ششم مرداد ۱۳۶۸ مجلس خبرگان رهبری با ۶۰ رای از ۶۴ رای اعضای این مجلس به عنوان رهبر دائمی کشورمان انتخاب شد.
منابع:
روحانی، حمید؛ نهضت امام خمینی؛ ج ۱، ص ۳۶
کارنامه نور (زندگینامه امام خمینی)، مجله حضور زمستان ۱۳۸۰، شماره ۳۸
خاطرات آیت الله پسندیده؛ ص ۲۳ رجبی، محمدحسن؛ زندگینامه سیاسی امام خمینی؛ ج ۱، ص ۹۷؛ خاطرات آیت الله پسندیده؛ ص ۲۵
ستوده، امیررضا (به کوشش)؛ پا به پای آفتاب: گفتهها و ناگفتهها از زندگی امام خمینی؛ ج ۱، ص ۱۷؛ مرادی نیا، محمدجواد (به کوشش)؛ خاطرات آیت الله پسندیده؛ ص ۱۲
مرادی نیا، محمدجواد؛ خمین در گذر تاریخ؛ ص ۲۴۰ـ۲۴۷؛ روحانی، حمید؛ نهضت امام خمینی؛ ج ۱، ص ۳۶؛ رجبی، محمدحسن؛ زندگینامه سیاسی امام خمینی؛ ج ۱، ص ۹۶ـ۹۷
انتهای پیام
منبع ایسنا