ساکنان قدیمی را از محلههای گرانقیمت بیرون نکنیم
ارتباط فردا: رویداد روز معمار با محوریت چالشهای پیشروی معماری کشور در سالن همایش دانشگاه معماری و هنر پارس با حضور محمود گلابچی، عبدالرضا گلپایگانی، محمدسعید ایزدی، مهسا مجیدی، محمدرضا نیکبخت و علی سوداگران برگزار شد.
در ابتدای این نشست مهسا مجیدی با صحبت درباره مسئله «گریز به مرکز» و اقداماتی که در این زمینه کرده است، گفت: همیشه برای من جالب بود که چرا در اروپا مراکز شهر فعالی دارند ولی در مراکز شهرهای ایران شاهد سکون و بناهای رها شده هستیم. زمانی که روی پروژه چارسو کار میکردیم، وقتی که روی تراس این ساختمان رفتم، با تعداد بیشماری خانههای فرسوده و رها شده مواجه شدم. کم کم در این بافت پیاده روی کردم تا این منطقه را کشف کنم. این منطقه به علت وجود تالار وحدت و پهنه رودکی پتانسیل فرهنگی بالایی دارد. همچنین این منطقه به واسطه وجود سفارتهای بسیار، سرانه سبز بالایی دارد.
او ادامه داد: وجود سفارتها در این منطقه باعث میشود هر ۱۰۰ متر پلیس دیپلماتیک ببینید و منطقه بسیار امنی است. با پیاده روی در این منطقه به کوچه لولاگر رسیدم که قبلا بخاطر پیتزافروشی مشهورش محله فعالی بود، وگرنه خانههای شرقی آن تماما رها شده بودند. در طرف دیگر این کوچه خانواده لولاگر در خانهها ساکن بودند و زندگی در آن جریان داشت.
این معمار تصریح کرد: گریز از مرکز در تهران بخاطر گسترش بالای شرق و غرب تهران به وجود آمده است؛ یعنی برخلاف آنچه که فکر میکنیم شمال تهران توسعه بالایی داشته است، این شرق و غرب هستند که رشد عجیبی داشتهاند و جنوب هم که توسعه چندانی نداشته است. گریز از مرکز درصورتی اتفاق افتاده که مرکز شهر تهران پتانسیلهای فرهنگی و اجتماعی بالایی دارد.
مقایسهای از تهران تا نیویورک
مجیدی گفت: برای انجام پروژههای گریز به مرکز در تهران، شهرهای مختلفی را مانند نیویورک بررسی کردم تا از اشتباهات آنها درس بگیریم و تکرار نکنیم. طی بررسیها متوجه شدم که این تجریبات ابعاد مثبت و منفی دارند. درحقیقت محلهای مانند سوهو در نیویورک زمانی محل زیست هنرمندان بود و به خصوص هنرمندان چینی در آنجا زندگی میکردند اما وقتی که تصمیم به بازسازی این منطقه گرفتند، قیمت ملک بسیار بالا رفت؛ به گونهای که واحد همکف ساختمانها تجاری شد و فقط برندهای گران میتوانستند در آنجا کار کنند. واحدهای بالایی هم خانههای مسکونی شدند که بسیار گران قیمت بودند و بدین ترتیب ساکنان قدیمی از این محله متواری شدند. این تجربه باعث شد که اهالی نیویورک متوجه شوند دیگر قرار نیست قیمت ملک آنقدر بالا برود که ساکنان قدیمی نتوانند در آنجا زندگی کنند.
او ادامه داد: این امر همانند یک نسل کشی است؛ به گونهای که ساکنان قدیمی یک محله را به علت افزایش بالای ملک از آن بیرون کنیم. در ادامه نیویورکیها سعی کردند این کار را دیگر در بازسازی بروکیلن انجام ندهند؛ یعنی شهرداری متوجه شد با ساخت برجهای بلند، تلاش کند خانههای بافت قدیمی را با ترکیب تجاری و مسکونی حفظ کند. درحقیقت بتوانند با ساخت ساختمانهای بلند از آنها کسب درآمد کند.
این معمار تصریح کرد: متوجه شدم که اگر بخواهیم بافت قدیمی را با حفظ هویت بازسازی کنیم، نباید ساکنان قدیمی را که در این مکانها هویت داشتهاند بیرون کنیم. این امر در شرایطی محقق است که افزایش عجیب و غریب قیمت نداشته باشیم و بتوانیم کاربریهای جدید را همخوان با زندگی آنها تعریف کنیم، درحقیقت برای آنها کارآفرینی کنیم. نمونه چنین اقداماتی در مرکز شهر بوتیک هتل حنا، پلتفرم شهری وست و ساختمان کارستان است.
نمونهای از تأثیر مثبت بازسازی یک بنا
مجیدی گفت: زمانی که بوتیک هتل حنا را به انجام رساندیم، شهرداری به من گفت که ۱۶۰ مجوز عمومی از جمله سالن تئاتر، سالن کنسرت، کافه بوتیک هتل و هاستل صادر شده است. بدین ترتیب مطمئن شدم با بوتیک هتل حنا توانستهایم آدمها را به این بافت بکشانیم، ولی مسئله این بود که این مرکز صرفا به لحاظ توریستی فعال شدند و ساکن ندارند. درحقیقت این بافتها را شرطی میگویند؛ یعنی افراد از صبح تا شب در آن حضور دارند و بعد محل را ترک میکنند و هنوز افراد زیادی در دو منطقه ۱۱ و ۱۲ ساکن نیستند.
او ادامه داد: در پروژه وست تلاش شد محلی ساخته شود که هم تجاری است و هم مسکونی؛ چراکه به دنبال راه حلی برای نگه داشتن مردم در این بافت بودم. البته که در مراکز شهر اصولا جوانها و هنرمندها هستند که جرأت سکونت در آنجا را دارند.
ایران کجاست؟
پس از او گپایگانی بیان کرد: ما در ایران کار میکنیم و این پرسش که ایران کجاست، یک سوال بنیادی است که شاکله اصلی کار ما را میسازد. وقتی میگوییم ایران کجاست منظور همه ایران است؛ از کپرنشینهای چابهار گرفته تا اسکانهای غیررسمی در ارومیه، آنهایی که در خرم آباد شبانهسازی کردهاند و آنهایی که در برجهای خیلی گران تهران زندگی میکنند. ایران یک گذشته، اکنون و آینده دارد و اینکه ایران را درست بشناسیم خیلی کلیدی است.
او ادامه داد: چند وقت پیش اتفاق تفویض اختیار به استاندارها در دولت در جریان بود که میگفتند استاندار حاکم استان است، ولی من تنم از این حرف میلرزید؛ زیرا چنین امری ساختار ایران را دچار تنش میکند. ایران اصلا استان استان نیست، بلکه هفت تا هشت اقلیم است که در آنها فرهنگ و تمدن، محیط زیست، کار و زندگی جریان دارد که تمامی آنها به هم پیوسته هستند. اینکه خط و خطوط ناشی از تقسیمات کالبدی را بگیریم و بگوییم ایران را اینگونه تقسیم کنیم؛ یعنی آن ایران یکپارچه و فهم از ایران را از غلط میخوانیم.
این معمار ادامه داد: مسئله دیگر، هویت و اصالت است. وقتی میگوییم هویت و اصالت؛ یعنی پیوند بین شعر، موسیقی، ادبیات، تعزیه و … . اگر من یک اثر معماری میبینم و لذت میبرم، برایم همانند خواندن یک غزل حافظ است. معماری با اصالت و باهویت، معماری است که از بستر فهم ایران و پیوند بین ادبیات، موسیقی، هنر و عرفان بیرون میآید. معماری یک موجود زنده است و ما اجازه نمیدهیم رشد کند. آنقدر با ضوابط، قوانین، مسائل فنی و اقتصادی مانع آن شدهایم که رشد نمیکند؛ وگرنه اگر آن را به حال خود میگذاشتیم مسیرش را به درستی پیش میرفت.
معماری زنده است
او تصریح کرد: وقتی که صحبت از معماری ایرانی یا اسلامی میشود و سریع نمونهای از آن در ذهن شما نقش میبندد، یعنی معماری یک موجود زنده است و وجود دارد. این وجود را باید بگذاریم بالنده شود. آن افرادی که مدام خواستهاند تاجی روی سر واقعیت وجودی که برآمده از ایران است بگذارند، کار را خراب کردهاند. درحقیقت این نوع مواجه آنها با فهم معماری و فرهنگ ایرانی است که به کج راهه رفته است.
گلپایگانی گفت: معمارانی که با شناخت این موضوع و فهم فرهنگ و معماری ایرانی کار کردهاند، موفق هستند. مانند همان کاری که قیصر امینپور با شعر میکند و حسین علیزاده با تارش. درحقیقت تمامی اینها پیوندی با بستر تاریخی ایرانی دارند؛ زیرا اگر بخواهیم معماری را از گذشته خود جدا کنیم، نمیتوانیم مفهوم درستی از آن را ارائه دهیم.
او ادامه داد: نکته دیگر این است که در شرایط امروز، خلق اثر هنری سخت و دشوار است. از جمله عواملی که این دشواری را ایجاد میکنند، بیتوجهی مدیران به اهمیت خلق اثر هنری در معماری است. دیگری در خود جامعه معماری صورت میگیرد؛ البته نه قشر روشنفکری که دغدغه این موضوع را دارند بلکه دیگرانی که تنها در حرفه معماری کار میکنند. آن چیزی که طبقه پیشرو معماری به آن فکر میکنند با آنچه که ساخته میشود بسیار متفاوت است و برای حل این امر پیشروان معماری باید با آنها که کمیت کارشان بیشتر است ارتباط برقرار کنند و تأثیر بگذارند. بیشتر بناهایی که ساخته میشود نه مهندسی هستند نه خلاقیت دارند و نه ربطی به گذشته، حال و آینده شهر دارند.
بارها با آنچه که باید رخ دهد فاصله داریم
این معمار بیان کرد: باید زمینه را برای دغدغهمندان فراهم کرد که بتوان تا حدی شرایط را بهبود داد؛ زیرا آنچه که در تهران ساخته میشود بارها با آنچه که باید ساخته شود فاصله دارد. زمانی پروژهای را برای بازسازی یکی از مناطق تهران داشتیم. طی این امر به خانهای رسیدیم که دو طبقه بود و هر اتاق را به یک خانواده اجاره داده بود، همچنین در پذیرایی آن شبها عدهای کف خواب بودند و در فصل مناسب حتی در پشت بام هم عدهای میخوابیدند. زمانی که قصد بازسازی آنجا را داشتیم محل اسکان این افراد برایم دغدغه بود و باید فکر میکردیم که چه الگوی مناسبی را میتوان پیاده کرد که هم این افراد متواری نشوند و هم آن منطقه از آن وضعیت خارج شود. اما زمانی که این امر را مطرح کردم دیدم که مسئولان پروژه از فهم این مسئله دور هستند؛ به همین دلیل مهم است که این پروژهها را به معماران پیشرو واگذار کنیم تا شرایط بهتری در این جامعه به وجود بیاوریم.
چقدر به حقوق شهری خود آگاهیم؟
یکی دیگر از سخنرانهای این رویداد، نیکبخت بود که گفت: زمانی که در یک جامعه زندگی میکنیم حقوقی مانند حق بر شهر، بافت، سیمای شهری و … داریم که واقعا چقدر به آنها آگاه هستیم و آنها را مطالبه میکنیم؟ مثلا ما حق داریم معماری خوب کنیم، ساختمانهای سالم بسازیم و برای شهر کاری کنیم. حال آیا ما معماران مسئول تأمین این حق هستیم و یا باید از مردم کمک بگیریم. آیا مردم اصلا در ساخت شهر حقی دارند و نظر آنها مهم است؟
او ادامه داد: در هر حوزهای الیت میشویم، خودمان را محق میدانیم و برای مردم حقی قائل نیستیم. این مسئله در تمامی حوزهها به چشم میخورد. من به دنبال حق شهر بودم و میخواستم ببینم رابطه ما و زمان با شهر چگونه است؟ زمانی که به حق شهر فکر میکنیم، بخشی از آن به گذشته و بخشی به آینده شهر برمیگردد. در ایران مردم زیادی در شکل گیری آینده شهر نقشی ندارد. این ما هستیم که به عنوان اساتید معماری تصمیم میگیریم که شاید کلا ۱۵۰۰ نفر باشیم. حال آیا این سیستم واقعا درست است و آنقدر حق داریم که برای ظاهر یک شهر تعیین و تکلیف کنیم و چند سال بعد دیگر نباشیم و شهر همان گونه باقی بماند؟
این هنرمند تصریح کرد: در تورنتو هر کسی که قصد دارد ساختمانی بسازد، موظف است بیرون بنا اعلام کند چه ساختمانی و به چه مشخصاتی قرار است در آنجا ساخته شود تا در نهایت مردم طی یک جلسه عمومی در شهر، ساخت آن بنا را به رأی بگذارند. درحقیقت در آن جلسه مسئولان پروژه در حضور شهرداری و مردم درباره آن بنا صحبت میکنند و مردم هم نظر خود را درباره ساخت آن میدهند. هیچ پروژهای حق ندارد بدون نظر مردم ساخته شود تا بدین گونه سرنوشت سیمای شهر توسط مردم تعیین شود.
او ادامه داد: یک مهندس ایرانی در نیوجرسی امریکا پروژهای معماری برای یک پاساژ داشت که تعریف میکرد به علت مخالفت مردم مجبور شدند ۶ طبقه از آن ساختمان را نسازند و در نهایت دو طبقه از آن ساختمان را ساخته شد، گرچه که هزینههای آن تماما به شهرداری پرداخته شده بود. همچنین یکی از دوستان قصد داشت در کانادا ساختمانی بسازد که در میانه زمین آن یک کلبه و درخت بود. حال اهالی آن منطقه با ساخت آن بنا بخاطر آن کلبه و درخت مخالفت کرده بودند؛ چون میگفتند اینگونه خاطرات آنها و هویت آن محل با از بین رفتن آن درخت و کلبه از بین میرود. در نهایت مجبور شده بودند ساختمان خود را پشت آن کلبه بسازند.
از خاطرات خود دفاع نمیکنیم
نیکبخت گفت: در ایران ساختمانهای قدیمی به راحتی از بین میروند و کسی هم درباره این موضوع اعتراضی نمیکند. البته که در بحث مرمت و بازسازی این بناها هم مسئله وجود دارد؛ زیرا مثلا در بحث جراحی پلاستیک کار آن پزشکی موفق است که بدون اینکه ردی از خود باقی بگذارد، جراحی کند. مثلا زمانی که کلیسای نوتردام در پاریس آتش گرفت، معماران زیادی طرحهای مختلفی برای بازسازی آن ارائه دادند ولی آنها قبول نکردند و عینا همان بنا را مرمت کردند و اصلا با آن شوخی نکردند، گویی که هیچ اتفاقی در آنجا رخ نداده است. اما ما با مرمت بافتهای تاریخی چه اثر و میراثی را از خود باقی میگذاریم؟
او ادامه داد: دو هفته پیش در شیکاگو بودم و همان گونه که در شهر راه میرفتم، بناهای مختلفی از دورههای مختلف در شهر وجود داشت که مردم در آنها زندگی میکردند و کسی هم آنها را تخریب یا مرمت نکرده بود. در ایران از هر بافتی که ۱۰ سال میگذرد، آن را بافت تاریخی حساب میکنیم، در حالی که در آنجا (شیکاگو) ساختمانها بالای ۱۰۰ سال سن داشتند.
این معمار تصریح کرد: وقتی که مردم را از محله خودشان بیرون میکنیم، این تغییر بافت فیزیکی نیست، تغییر بافت اجتماعی است. ما در حال بهم ریختن بافت اجتماعی به بهانه تغییر بافت فیزیکی هستیم و جای ساختمانهای قدیمی، ساختمانهای زشت میگذاریم، عوض اینکه آنها را با همان ساختار مرمت کنیم.
معماری آمیزهای از هنر مهندسی و علوم انسانی است
محمود گلابچی نیز طی سخنانی گفت: معماری آمیزهای از هنر مهندسی و علوم انسانی است؛ به همین جهت ابعاد بسیار گسترده به لحاظ مباحث انسانی، فرهنگی، اجتماعی، انسانی و اقتصادی در آن مطرح است. کشورهای دیگر هم به این موضوع میپردازند که معماری شهر چگونه باید فضایی مطلوب برای زندگی انسانها به وجود بیاورد. معماری باید با محوریت انسان، ویژگیها، باور، کیفیت زندگی و اقلیم زندگی او باشد تا به نتیجه مطلوب دست پیدا کند. امروز تجربیات بسیاری در زمینه بازسازی وجود دارد که چگونه میتوانیم با زنده سازی فضاهای زندگی، آنها را به نحو مطلوب حفظ کنیم. شهر بخشی از حقوق انسانها است و باید به سیمای آن توجه کرد و ضمن حال به حافظه تاریخی آن اهمیت داد.
علی سوداگران نیز طی سخنانی به بررسی پروژههای بازسازی که تاکنون انجام داده است، پرداخت.
در پایان این برنامه از محمدسعید ایزدی، عبدالرضا گلپایگانی، مهسا مجیدی، محمدرضا نیکبخت و علی سوداگران تقدیر شد.
انتهای پیام
hamsohonari.ir
همسونیوز صرفا این خبر را بازنشر کرده است، مسئولیت خبر بر عهده خبرگزاری منتشر کننده خبر می باشد.